سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بارقه قلم

همگام با هر روز

بیابان

باد می‌آمد کماندار

سرد، تار و سخت، بیدار

ابرها را پاره می‌کرد

برگ را آواره می‌کرد

زوزه می‌زد ، ناله می‌کرد

تند می‌تازید بر شاخ درختان

شاخه ها را قطعه می‌کرد

می‌شکست ساق جوانه

بی دلیل و بی بهانه

لانه‌ها را باد می‌برد

جوجه‌ها از یاد می‌برد

می‌شکست تخم پرنده

آرزوی هر خزنده

لخت نمود شاخ درختان

سربرید از باغ و بستان

سرخ‌، گل‌ها را به سردی

شاخ، سبزان را به زردی

پای بستان را به تندی

از زمین ،بر دار می‌کرد

خشم ، می‌تازید بر دشت و درختان

چشم بسته، پای کوبان

عمری از بیداد او رفت

خسته شد یاغی سرسخت

سرکشی‌ها را رها کرد

ریگ و شن‌ها را صدا کرد

دست در دست هم ‌آورد

یک بیابان را بنا کرد

یک بیابان را بنا کرد