سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بارقه قلم
همگام با هر روز
 
 

        ماشین رو تو پارکینگ گذاشتم و با عجله به سمت داروخانه دویدم تا نبسته، داروهامو بگیرم. 

      این سیستم ثبت دارو، کار رو طولانی کرده و باید کلی معطل بشی تا ثبت کنند اونم نه دکتر که منشیش و پر از اشتباه و کلی هم معطل بشی تا داروخانه از سیستم دارو رو بگیره و به تو بده.

       بعد کلی معطلی صدایم کرد. گفت این قدر ... شد. اومدم کارت رو دربیارم دیدم ای داد بیداد کیف کارتم نیست. یادم اومد نون خریدم کیف کارت‌ها رو تو کیفم نذاشتم و رو صندلی ماشینه.

         خونه ذزدیک داروخانه است.گفتم ببخشید الان میرم کارتمو میارم.

بدو بدو برگشتم و چون قبلش هم خیلی بدو بدو داشتم دیگه پای از پله پایین رفتن نداشتم از همون سر کوچه تصمبم گرفتم از در پارکینگ برم که سر بود و پله نداشت.

         در پارکینگ رو باز کردم و کیفم رو صندلی ماشین بود برداشتم و بدو بدو به سمت داروخانه رفتم.

         اصلا یادم نمیاد که در رو بستم یا نه؟ اصلا از در پارکینگ بیرون رفتم یا در ساختمان؟!! به هیچ وجه یادم نیست!

          دارو رو گرفتم و اومدم خونه. ساعت نه شب بود تقریبا.

 مشغول کارهای خونه شدم. تو آشپزخونه رو صندلی نشستم تا ببینم دکتر بهم چی داده که احساس کردم کسی به شیشه سنگ میزنه! 

 فک کردم فکری شدم و چیزی نیست محل ندادم.

       چند دقیقه بعد همسایه در زد و منو صدا کرد. رفتم دم در گفت دزد اومده تو پارکینگ ! میخواسته پمپ رو ببره همسایه کناری فهمیده سنگ زد شیشه ما رفتیم پایین لوله رو میخواسته ببره حالا یا وقت نکرده یا ابزار نداشته، نتونسته و زده با چاقو سوراخش کرده و پمپ آب میده!

            رفتیم پایین و کلی کارشناسی کردیم و بحث و صحبت.

 گفتند تو نفر آخر بودی اومدی در رو قفل نکردی؟

          منم که زیربار نرفتم گفتم نه قفل کردم بعد یادم اومد دفعه دوم که اومدم قفل کردم؟!! اصلا یادم نیومد!

        تا چقدر شب پایین بودیم که چه کنیم!

        آخر هم فلکه رو بستیم. همسایه طبقه دوم خواب بود زنگش رو نزدیم بیدار نشه.

        صبح با صدای موبایل از جام پریدم.

         همسایه طبقه دوم گفت آب نداریم زنگ زدیم سازمان آب الان اومدند.

       گفتم ای داد بیداد ما قطع کردیم از سازمان آب نیست .

 تا ظهر معطل جناب تعمیرکار بودیم که بیاد پمپ رو درست کنه و آب نداشتیم.

 دزد بدبخت فقط انگار چاقویی داشته و با چاقو خواسته لوله رو ببره تا پمپ رو ببره و موفق نشده بود فقط دو تا جا لوله رو بریده بود و آب میداد.

        جناب تعمیرکار که اومد لوله نیاورده بود زنگ زد همکارش لوله بیاره و فقط تماشاچی بود. دو  تا لوله ده سانتی برید و عوض کرد و رفت.

گفتم چقدر شد؟ گفت خودم به مدیر ساختمان میگم.

بعدظهر مدیر زنگ زد که به شما نگفت چقدر شد؟

گفتم : نه گفته به خودتون میگه. نگفت به شما؟

گفت: چرا گفت. گفت یک و هفتصد!!

گفتم یا خدا چرا این همه! کلا دو تا تکه لوله ده سانتی برید و عوض کرد.

گفت گفته یک قسمت پمپ رو هم عوض کردم و دو نفر هم بودیم.

گفتم اون یکی فقط لوله از مغازه آورد کاری نکرد نگاش فقط می کرد همین!

      بازم رفتم نگاه کردم ببینم چیزی رو عوض کرده اما  هیچی عوض نشده بود و  فقط دو تا تکه لوله روی زمین بود!

به مدیر ساختمان گفتم دیشب دو تا دزد به ما زد نه یکی! جالبه که این دزد برای اون دزد کار درست میکنه!

و این چرخه همچنان ادامه داره!!!! 




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : یکشنبه 102 خرداد 28 :: 10:38 عصر :: توسط : ب. اخلاقی

درباره وبلاگ
خدا را شکر می‌کنم که هر چه از او خواستم به من زیباترش را هدیه داد!
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 21
بازدید دیروز: 23
کل بازدیدها: 158913