سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بارقه قلم

همگام با هر روز
نظر

 

 « روستای خانیک»

 

جاده خاکی و ده، سبز، در راه تو چشم!

تا مبادا که نشیند چین ابروت به خشم!

 

هر نگه، سبز شوی با بر و  دار و درخت!

بر دو سوی جاده‌، کوه‌هایی سر سخت!

 

روستا در بین کوه‌ « شکری» و «حصار»

و درختان سرسبز، صف کشیده به قطار!

 

جاده‌ای سخت بلند! در فرازست و فرود!

از «مزار» می‌گذری با سلام، صد بدرود!

 

 

کل حسن می‌آید با  خرش از « مَه‌زود»

بار خر را بسته، می‌رود از «تَهِ‌ رود»

 

چون به « دروازه» رسی، تو به آغاز دهی

اول مدرسه‌ها، تو هم‌آواز دهی!

 

بعد آن قبرستان، پیشوازت آید

گوییا خاک عزیزان، به نیازت آید!

 

بوی خاک و بوی پِهِنِ گاو آید

بوعلف می‌آید، تازگی‌ را شاید!


خانه‌ها کاه‌گلی، کوچه‌ها، پاکیِ خاک!

چوبی‌اند پنجره‌ها، بی‌حصار و بی‌باک!

 

« مونِ ده» و «پای چنار»، مردمانی بیکار!

« درگوک» است و « خَلقوچ» پر، زمحصول، پر، بار!

 

« سر تَلاوِ پایین» « سر تَلاوِ بالا»

دختران روستا در کنارش برپا!

ظرف‌ها می‌شویند، کاه و شلغم، گه‌گاه

آب سرد و تگری، توی جو، سر در راه!

 

« سرِ استخر» رَوی، آبِ خوردن آری

آن یکی کاه بشوید ببرد با گاری

 

تا « دَره» تا « دَره‌نو» راهِ بسیاری هست!

« دره‌بیدی»،« شِش‌تو» پشتِ کوهی سرمست!

 

« کوچه‌ تَه» ، « بالا ده»، «پِی‌سِرا»، «پِی داروا»

« تَگِ بَدوم»، « تَگِ سِین»، « تَگِ زَولِ بالا»

 

 

جوهایش پرآب، لب جو، پر تب و تاب!

آسمانش آبی، پر ستاره، مهتاب!

 

زعفران می‌کارند مردمش در «جو راست»

گردو دارند آنها، می‌خورندش با ماست!

 

« سرکشمون»، یونجه، شفت‌ِآلو، آلو

روستایی زیبا، با حضورِِ خالو!

 

گاو و گوسفند دارند، چند رأس، بزغاله

می‌برند آنها را به چرا با ناله!   

 

زن‌ها در خانه گاو را می‌دوشند

دایما درکارند، دایما می‌کوشند!

می‌پزند نان به تنور، ایستاده وُ صبور!

بوی نان‌پختنشان برود تا رهِ دور!


 

شب جمعه مردم روی قبرستانند

عهد بستند همه ،یاد آن‌ها مانند!

 

 

چقدر زود گذشت این همه خاطره‌ها!

بی‌بی و بابامیر، پدر و مادرها!


 

حال، اکنون دهِ ما پر ز ماشین شده‌است!

جای عرعر، بوق و جای خر، زین شده‌است!

 

لهجه‌ای نیست به ده! همه نافِ تهران!

برج‌ها می‌سازند بی‌سر و بی‌سامان!

 

قوقولی،قوقوها، عر،عر و ما ماها،

ببعی‌ بع‌بع‌ها، قُد قُدا ،قُد، قُدها

پشت خود را کردند، قهر کردند به دِه!

دهِ ما شهر شده! همه را شرح بده!؟

 

یاد بردند اینجا، همه، آبادی بود!

روستایِ «خانیک»، پُرِِ از «خانی» بود!

 

 

                                                                                                   «چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد

 

 

« خانیک» به معنای سرچشمه می‌باشد. روستای خانیک، در دل دره‌ای و در میان دو کوه حصار و شکری در شهرستان کاخک گناباد از توابع استان خراسان جنوبی می‌باشد.

اسامی و عنوان‌هایی که در« گیومه » نوشته‌شده‌اند، نام مکان‌ها و باغ‌های این روستای کوهستانی است.


روستایی زیبا و قشنگ که در پی خشک‌سالی‌های متوالی، رنگ و روی گذشته را از دست داده‌است ولی هنوز، زیبا و دیدنی است.

امیدوارم با رعایت حفظ محیط زیست، روزی به دیدن این روستای دوردست اما، زیبا و کوه‌‌آرا بیایید.