به نام خدا
السلام علیک یا ابا عبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
دلها به سرزنان، سینه چاک میدهد در عزای حسین(ع)
غمی بزرگ به وسعت تمام نگفتههای آوای نگاهها و نواها، تو را در تکتک قطرههای نفس و اشک، فریاد میدارد، یا حسین (ع)!
کربلا به خون تو تشنه نبود که از چشمهسار نگاه تو سیراب عشق بود و معرفت! سیراب مردانگی بود و سربلندی!
یا حسین (ع)!
پرچمت فراختر از صحنه کربلا بود چرا که به درازای تاریخ، بر سر غریبه و آشنا، گسترد و دستهای آسمانی بسیاری را با خود به خورشید رساند!
کجایی حسین زهرا؟! که بیداد، فریاد میزند؟
کجایی حسین فاطمه که سیاهی، گسترهی روشنایی را در چنگ کشیده و چراغ معرفت را خاموش کرده؟
کجایی حسین ابن علی، که نوجوانان قاسم پیشهات در گوشههای تاریکی، زانو بغل کرده و اشک میریزند؟ در انزوایی سرد در برهوتی از کشاکش دین و بیدینی، در برزخی از دنیا و آخرت!
کجایی ای حسین، ای نواده پیغمبر خدا! اینجا، اکنون کربلایی دیگر برپاست! و یزیدیانی از جنس ریا با شولای یا حسین، حسینییان را از لبه شمشیر بیعدالتی میگذرانند و سیلی میزنند؟ راه میگیرند و دار میزنند!
کجایی حسین، ای سالار کربلا! که صداها در سینهها، حبس میمانند و زبانها در کام کشیده از ترس بیان حقیقتی روشن، از بیان پیدایی آشکار! از بیان آن چه که چشمها بر آن شاهدند و گواه و زبان قاصر از بیان!
کجایی حسین، ای شش ماهه در بغل! مگر تو نبودی که فریاد زدی اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید! شش ماهههای بسیاری اکنون بر سر دستها و بر زیر پاها، آسمانی میشوند بیآن که غریو نالههایشان، به گوشی رسد و دستی به فریادشان!
روزگار بدی است! روزگار ناجوانمردی! روزگار دغل، روزگار مردان نامرد، روزگار غربت قریبانی که در انزوای جمع به دار کشیدهمیشوند و به تنهایی رهسپار!
صورت دین را بیدینی، سیلی زده و رخسار اخلاق به بیاخلاقی، زرد گشته! تا نیمههای شب صدای یا حسین یا حسین، دیوارها و کوچهها را به لرزه میاندازد و صبحگاه قضای نماز دل آسمان را به شیون!
یادمان رفته نیزههایی را که بر سینه یارانت در ظهر عاشورا نشست تا صف عاشقانت در سجده حق، به فرادی نرود!
یا حسین، دل آسمان بر ماتمت چنان سهمگین، غمگین است که بر سینهها چون کوهی سنگین از رنج و درد، مینشیند و سوگوارت را در عزایت، به سیل اشک میکشاند!
دیدهام، یارای سیلآسای اندوه تو را ندارد! میترسم از این اندوه! از وسعتش! از ناتمامیاش! از این که بی این نوا و ماتم،چگونه بر صفحه زندگی شادی را دست گیرم و شادمانی را دامن!
یاریم کن که از خاک تشنه کربلای تو، در پناهی دیگر، مأوا نجویم و سر بر زیر سایهای جز سایه عشق تو، فرونیاورم!
من صدای چکاچک شمشیرهای دشت کربلا را میشنوم! از فرسنگها زمان میشنوم!
من شنیدم که کاخ یزید با آن همه دبدبه و کبکبه، با آن همه طلاییهای دنیوی، از صدای خون تو در هم لرزید!
من شنیدم که شمر بر روی سینهات، بارها جان داد و جان داد تا سر از خورشید جدا کند!
یا حسین (ع) دست تمام هستی از رسیدن به تو کوتاه که تو بر بلندای عشق و ایمان، بر بلندای مردانگی و ایثار ایستادهای و هیچ کس را توان این نیست که این راه را این گونه، خداگونه راهی شود! ساقی شود! علمدار گردد و سیراب نگردد!
صدای زینب را شنیدم که ستونهای بارگاه کفر را درهم شکست و لبخند تمسخر ظلم را به اشک نشاند، به سوگ کشاند!
از سلالهی علی(ع) بلندترین نغمههای آسمانی برخاست، چرا که فرزندان پاکی، برگزیدگان حق، آیینههای خدا، جز این نباشند!
یا حسین (ع) گوشوارههای دخترانت قرنهاست که دست به دست از این ظلم به آن ظلم به ارث میرسد! اما میدانم که روزی مهدی فاطمه بر تمامی این ظلمها، بنبست خواهد زد و در زیر رکاب اسب ظلمستیزش، دوباره یزیدیان را بر دار خواهدکرد و سر از تن جدا!
مرا تا آن روز یاری کن، که دستم از دامن قافله سالار اسیران کربلا، زینب کبری، جدا نگردد و چادرش بر سرم،خیمه باشد!
میترسم از روزگار رنگرنگی که نیرنگ،دستان مرا نیز حنا نزند و نگاهم را ندزدد!
تو را به یا اخا اخای اباالفضل، به لبان تشنه عباس ابن علی، به سوز دل زینب، قسم میدهم، یاریم کن که از یارانت باشم و جز طریق زینبی، راهی پیش نگیرم!
یا حسین (ع)
راهم بده تا در خیمههای آتش گرفتهات، دستان کودکانت را بگیرم و آتش خیمههایت به دامن،خاموش کنم!
اجازه ده تا از فرات برای خیمههایت با مشت، آب بیاورم و همسوی زینبت، اسیران را همراه شوم!
یاریم کن تا چوب بردارم و دندان خنده یزیدیانت را درهم شکنم!
به بازوانم قدرت ده تا طفل خردسالت را بر شانه گیرم و از میان آتش و دود، از میان خون و شمشیر بگذرانم!
میخواهم سر شمر را زیر سنگ آورم تا گلوی خورشید را به شمشیر نشانه نرود! نمیدانست بیدین بیاخلاق که خورشید از زیر تیغ نمیگذرد و شمشیر بر آسمان، اثر نمیکند!
یا حسین (ع)
سلام بر تو، سلام تمام هستی بر تو، سلام تمامی آسمانها بر تو، سلام ماه و ستارگان بر تو، سلام عشق بر تو، سلام دین بر تو، سلام مردانگی بر تو، سلام تمامی سلامها بر تو!
سلام بر تو و بر فرزندان تو
سلام بر زینب، بزرگ بانوی مردانگی و صلابت، ایمان و شچاعت، صبر و استقامت! قافلهساری که مردان ناجوانمردی را به زانو انداخت و سینههایشان به کلام نافذش، درید!
سلام بر تو
سلام بر تو
و سلام بر تمامی یاران تو