• وبلاگ : بارقه قلم
  • يادداشت : پسرها در نمازخانه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + معصومه مظفري 
    سلام خانم
    داستانتان عالي بود البته يک خسته نباشيد جانانه به شما ميگويم که اينقدر زحمت مي کشيد
    اين داستان شما مرا به ياد داستاني مي اندازد که خواهرم ميگفت. ميگفت استادشان ميگويد وقتي که راهنمايي بودند خواندن نماز ظهر در مدرسه اجباري بود بعضي از بچه ها چون حرصشان ميگرفت سر نماز موقع سجده پاهايشان را که بوي خيلي بدي هم داشت جلوي دماغ و دهن صف عقب مي بردند تا آنها را اذيت کنند
    با تشکر از شما