• وبلاگ : بارقه قلم
  • يادداشت : « صندلي شکسته» برگي از خاطرات
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهديه 
    سلام خانوم اخلاقي واقعا داستان جالبي بود ولي بيچاره معلمتون چقدر صبور بوده??
    پاسخ

    سلام عزيزم درست مثل ما
    + زري 
    آخي ياد مدرسه بخير
    دلم هواي مدرسه کرد

    پاسخ

    کاري نداره بيا برگرديم
    + نس رين 
    خيلي خنده دار بود بيچاره معلم ؛از دست اين بچه هاي شيطون
    پاسخ

    از دست دخترهاي شيطون عزيزم
    + نسرين 
    خيلي با حال بود.بيچاره معلم ؛هميشه يه سوژه دارن برا خنديدن ودخترهاي شيطون هم کم نميارن.
    + سميه يزدان پور 
    شما جز اذيت کردن معلماتون کار ديگه اي نداشتين عايا اخه دختر اينقدر شيطون الحق خوبه نفرينشون گرفت خودتون معلم شدين .
    پاسخ

    من کاري نکردم صندلي خراب بود سميه جان