• وبلاگ : بارقه قلم
  • يادداشت : قسمت اول داستان آرزوي نازنين
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حق شناس 
    داستان جذاب و غم انگيز بود
    پاسخ

    ممنون لطف کرديد خونديد
    + نجمه 
    سلام عزيز
    خداقوت، مگه ميشه يک مادر اين چنين باشه!!! وااي! پس احساس مادرانش کجا رفته؟؟؟ا ين داستان واقعيه، الانم دختر شو داره و بزرگ شده؟
    ممنونم
    پاسخ

    سلامواقعيه بلهو نه دخترش برنگشت معلوم نشد چه بلايي سرش اومده
    + مليحه 
    اين داستان واقعيه؟ قلبم از جا کنده شد. راستي چرا بعضيا اينقدر مغرور ميشن که خدا رو بنده نيستن. چوب خدا هم که صدا نداره تا اينا بفهمن از کجا دارن ميخورن..... براستي جواب ظلمي که به اطرافيانشون ميره رو کي ميده؟
    پاسخ

    بله واقعيه هدف من ناراحت کردن شما نبود اما اميدوارم يکي با اين داستان بيدار بشه و شايد يکي کاري بکنهممنونم از لطفتون