وبلاگ :
بارقه قلم
يادداشت :
قسمت آخر شکرانه هاي صبر
نظرات :
0
خصوصي ،
13
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
نسرين
داستان زيبا ودرعين حال دردناک بود ومتاسفم از پدري که با داشتن اين همه ثروت وادعاي دين وايمان از دخترش خيلي راحت چشم پوشي کرد و فرق گذاشت نسبت به بچه هاي ديگر وواز صبر و استقامت صنوبر واقعا بايد غبطه خورد گرچه صبر بود که اين همه محبوب کرد چرا که خدا با صابرينه وآرزو هم بابت فهمش که فقط پدر را ميخواست سايه اش بالاي سر ش باشد ودست نوازش به سرش بکشد مال وثروتش را نمي خواست که پدرش اينو درک نکرد.براي آرزو وخانواده اش سعادت وخوشبختي وسلامتي آرزو ميکنم.
پاسخ
ممنونم عزيزم اميدوارم شما سلامت و موفق باشيد