• وبلاگ : بارقه قلم
  • يادداشت : داستان شب يلداي يلدا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نفيسه 
    داريم به شب يلدا نزديک ميشيم :)
    + زهرا رويانيان 
    سلام خانم عالي بود واقعا هم معلم خوبي هستيد هم يک نويسنده عالي..
    + عليزاده 
    خيلي غم انگيز ولي در عين حال زيبابود
    + عليزاده 
    خيلي زيبا بود
    + سحر سحر خيز 
    سلام داستان هاي خيلي قشنگي مي‌نويسيد مثل خودتون عالي هستند
    پاسخ

    سلام ممنون عزيزم
    + نفيسه 
    خيلي دردناک و غم انگيز بود
    جاي تاسف داره که نميتونيم انسان هاي ضعيف اطراف خودمون رو درک کنيم
    + مهديه 
    سلام خانوم ??
    + مامان مبين 
    سلام خانم اخلاقي.ممنون از داستانهايي که برام ميفرستيد.چقدر دردناک بود.شايد خيلي از مردم توبعضي از مناسبتها به فکر خودشون و خانواده هاشون باشن و هيچکيهيچوقت حال انسانهاي ضعيف رو تو ذهن خودشون هم تصور نکنن.ممنون از شما که با نوشتن اين داستانها و خواندن انها ما ا بيدار مي کنيد.باز هم ممنون.
    پاسخ

    سلام ممنون از لطفي که داريد و همراهيد خداقوت
    + نسرين 
    عالي بود. واقعاااااا دور وبرمون چي ميگذره از هم بي خيريم کاش ي مقدار با چشمان باز اطرافمون بنگريم
    پاسخ

    ممنون عزيزم شما هميشه هستي
    سلام خانم داستان جالب بود ولي آخر پري چي شد؟؟؟ مرسي
    پاسخ

    سلامآخر پري رو حدس بزن