وبلاگ :
بارقه قلم
يادداشت :
قسمت يازدهم آهوي آهو
نظرات :
0
خصوصي ،
5
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
زهرا جون
سلام بتي جونم
خسته نباشي
آش نخورده و دهن سوخته خيلي ستمه
اميدوارم پايانش خوب باشه هرچند ک بعيده
پاسخ
اميدوارم زري جون
+
محبوبه
عالي بود من منتظر بقيه داستان هستم
پاسخ
ممنونم عزيزم
+
نسرين
اي بابا اخرش بهمن کارشو کرد.ولي آهو از اولش ني دونست که بهمن بهش نظر داره چرا موضوع رو به يوسف نگفت .الان به يوسف چه بايد بگه درصورتيکه گناهي مرتکب نشده.چه پيش مياد درادامه بايد ديد…خسته نباشي بتي جون
پاسخ
ممنونم نسرين جون
+
سميه
سلام بتي،جون عالي بود.فکر،کنم يوسف يا يهمن دعواشون ميشه .ويوسف از اهو بدش مياد واونو ول ميکنه
پاسخ
سلامممنونم سميه جانصبر کنيد تا ببينيم
+
Sararobatmili
عالي بود
پاسخ
ممنون عزيزم