وبلاگ :
بارقه قلم
يادداشت :
قسمت هفتم آهوي آهو
نظرات :
0
خصوصي ،
5
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
زهرا جون
سلام بتي جون
خيلي قشن بود
وقتي ديدم مسلم مرد ديگه طاقت نداشتم بقيه شو بخونم
احتمالا بهمن واسش دردسر ساز شه و مردم واسش حرف درآرن و با يوسف به مشکل بخوره
مرسي از داستان خوبت منتظر قسمت بعديم
پاسخ
زري جون داستانو بخون وسطش ول نکن عزيزم
+
بي بي
تا اينجا زيباوجالب بود ممنون از رمانهاي قشنگت
پاسخ
ممنون فدات
+
سميه
فکر کنم بهمن نظر ي به اهو داره .ولي موفق نميشه
پاسخ
شايد
+
سميه يزدان
اين بهمن ميشه دردسر,اخه مرتيکه مگه نمي بينه اهو شوهر داره و دوس نداره پا بده
پاسخ
صبر خواهر جان صبر
+
نسرين
خدا روشکر به خير گذشت که يوسف زنده موند .حالابهمن چه ميخواد که همش سر راه آهو سبز ميشه فکر کنم نظري به آهو داره.
پاسخ
شايد