• وبلاگ : بارقه قلم
  • يادداشت : قسمت سوم آهوي آهو
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زهرا جون 
    سلام بتي جونم
    خسته نباشي
    خيلي قشن بود دمت گرم
    دلم ميخواد سالار و مادرشو خفه کنم
    احتمالا هوش و هواسش مياد سر جاش و با هووش درگير ميشه
    شايدم باتوجه به اين که خيلي صبوره با موضوع کنار بياد و دخترشو بزرگ کنه
    مرسي از داستان قشنگت
    بوووووس
    پاسخ

    سلام زري جونممنون مياي مي‌خوني صبر داشته‌باش تا چي بشه