• وبلاگ : بارقه قلم
  • يادداشت : قسمت سوم شکرانه هاي صبر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    دلم گرفت عجب غمي داره صنوبر, و احسنت به قلم زيباتون,اگه ميشه اخر داستانتون شاد باشه از خوندنش دندونام سفت بهم ميچسبه و دلم هري ميريزه
    پاسخ

    سلامچون داستان بر اساس يک واقعيت مجبورم روال خودش را برومممنون همراهيد
    + كوثري 


    دوست عزيزم . زيبايي قلمت ، نقش عشق مي زند و درس عشق را به بازيچه مي گيرد .

    اميدوارم هميشه خورشيد روشني بخش ديدگانت باشد و قلمت ، تصوير گلهاي نيلوفري را رقم بزند

    پاسخ

    ممنونم کوثري جانلطف داريد اميدوارم شما هم هميشه سربلند و موفق باشيد
    + نسرين 
    عجب سر گذشتي داره اين صنوبر!! فکرکنم دوباره سرکله شوهرش يقعوب پيدا شده. يه سؤال اين داستان مال چند ساله پيشه چون تو داستان از کشيدن چادر گفتيد.
    پاسخ

    اواخر دوره رضاشاه
    + سميه يزدان 
    شوهر سما بوده عايا يا ماموران خياباني؟
    پاسخ

    صبرله
    + سميه 
    خدا يا يه مرد خوب باش که صنوبر نجانت پيدا کنه