• وبلاگ : بارقه قلم
  • يادداشت : قسمت دوم شکرانه هاي صبر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + afsoon 
    i"m here ! man hastama !napadid nashodam. :)))
    پاسخ

    سلام خوشحالم که هستيد گفتم رفتي که بياي عزيزم
    + سميه يزدان 
    اخه چرا به خواهرش پناه نبرد ,خيلي غمناک .
    پاسخ

    خواهرش هم مريض بود
    + سميه 
    اي کاش،پيش سودابه بره واز دست يعقوب نجات پيدا کنه.البته مامانشونم پيدا کنند
    پاسخ

    با داستان همراه باشيد تا چه پيش آيد
    + سميه 
    سلام خانم اخلاقي خيلي داستانتون خيلي قشنگ واقعيات داره .
    پاسخ

    سلام ممنون بله اين داستان بر اساس واقعيته
    + نسرين 
    عجب قصه دردناکي……
    پاسخ

    بله متأسفانه
    + ghadiri 
    سلام.خسته نباشي.قلمت پر بار.
    به نظرم سن ريحانه با سودابه هماهنگي نداره.اينجور که من حساب کردم ريحانه حداکثر نه يا ده سالش بوده که سودابه رو به دنيا آورده.اين منطقي نيست.
    پاسخ

    سلام ممنون سن ريحانه دقيق نيست اصلاخش مي‌کنم لطف کرديد
    + سامي سوسيس 
    خانوم شما در روز 93/10/9 خيلي مشق دادين بابا به فکر دست هاي ما هم باشيد
    پاسخ

    مطميني؟